شعر کوتاه تنهایی؛ شاعرانه ای بااحساس و لطیف

به گزارش ساعت شیک، با مجموعه ای زیبا از شعر تنهایی، شعر در خصوص تنهایی، اشعار تنهایی کوتاه (شعر تنهایی سپید، رباعی تنهایی، تک بیتی تنهایی و ...) همراه ما باشید.

شعر کوتاه تنهایی؛ شاعرانه ای بااحساس و لطیف

ساعت شیک | سرویس سرگرمی - احساس تنهایی از حالات و احساسات مشترک بین انسان ها است. احساسی برآمده از نبود رابطه اجتماعی که در شعر شاعران فارسی زبان در کلیه اعصار بازتاب فراوان داشته است و از جمله موضوعات پربسامد شعر فارسی است. بسیاری با انتشار شعر تنهایی در شبکه های مجازی حس و حال خود را با مخاطبانشان به اشتراک می گذارند یا گاه با ارسال جملات سنگین تنهایی یا متن دلتنگی و تنهایی برای فرد مورد نظر خود احساسات خود را به صورت غیر مستقیم به او بیان می نمایند.

کوتاه و موجز سرودن احساس تنهایی باعث می گردد که این گونه اشعار آسان تر در یاد مانده و در خلوت و جلوت زمزمه شوند. در مطلب پیش رو علاوه بر گلچین شدن شعر تنهایی، این اشعار در قالب های شعر سپید، تک بیت های ناب، ترانه، رباعی و چهارپاره دسته بندی شده اند. گروه فرهنگ و هنر ساعت شیک این شاعرانه ها را به مخاطبانش ارائه می دهد.

فهرست موضوعی:

  • گلچین شعر تنهایی کوتاه
  • تک بیتی تنهایی
  • ترانه تنهایی
  • رباعی در خصوص تنهایی
  • شعر تنهایی سپید
  • شعر تنهایی فروغ فرخزاد

گلچین شعر تنهایی کوتاه

شب من پنجره ای بی فردا

روز من قصه تنهایی ما

مانده بر خاک و اسیر ساحل

ماهی ام، ماهی دور از دریا

~*~*~

کاش قلبم درد تنهایی نداشت

چهره ام هرگز پریشانی نداشت

برگ های آخر تقویم عشق

حرفی از یک روز بارانی نداشت

کاش می شد راه سرد عشق را

بی خطر پیمود و قربانی نداشت

~*~*~

شبیه برگ پاییزی، پس از تو قسمت بادم

خداحافظ، ولی هرگز نخواهی رفت از یادم

خداحافظ، و این یعنی در اندوه تو می میرم

در این تنهایی مطلق، که می بندد به زنجیرم

~*~*~

تو برو پیچک من

فکر تنهایی این قلب مرا هیچ مکن

روی پیشانی من چیزی نیست

غیر یک قصه پر از بی کسی و تنهایی

~*~*~

سال ها بگذشته از میلاد من

کی یکی مردانه باشد یاد من

من و یک تنهایی و یک شمع روشن

خدایا نکند که باد بیاید

~*~*~

بس که دیوار دلم کوتاه است

هرکه از کوچه تنهایی ما می گذرد

به هوای هوسی هم که شده

سرکی می کشد و می گذرد

~*~*~

چه کسی می داند که تو در پیله تنهایی خود تنهایی؟

چه کسی می داند که تو در حسرت یک روزنه در فردایی؟

پیله ات را بگشا تو به اندازه یک پروانه زیبایی

⇐ شعر تنهایی ⇒

تک بیت های تنهایی

نرو دستم به دامانت نگو دیگر نمی آیی

که می میرم غریبانه امان از درد تنهایی

~*~*~

من آن گلبرگ مغرورم، نمی میرم ز بی آبی

ولی بی دوست می میرم در این مرداب تنهایی

~*~*~

من چه تنها و غریبم بی تو در دریای هستی

ساحلم شو غرق گشتم بی تو در شب های مستی

~*~*~

به همان قدر که چشم تو پر از زیبایی است

بی تو دنیای من ای دوست پر از تنهایی است

~*~*~

باختم در عشق اما باختن تقدیر نیست

ساختم با درد تنهایی مگر تقدیر چیست؟

~*~*~

چون نهالی سست می لرزد روحم از سرمای تنهایی

می خزد در ظلمت قلبم وحشت دنیای تنهایی

ترانه های کوتاه با موضوع تنهایی

هنوزم عاشق تنهایی هامم

کسی رو تو جهانم راه نمیدم

همین فکرت برای من یه دنیاس

سرابت رو به یک دریا نمیدم

~*~*~

دیگه باور کردم اینو که باید تنها بمونم

تا دم لحظه مردن شعر تنهایی بخونم

~*~*~

شاید آن روز که رفتم یاد تنهایی کنی

من همان تنهایی ام

یادت نره یادم کنی

⇐ شعر تنهایی کوتاه ⇒

رباعی در خصوص تنهایی

نامدی دوش و دلم تنگ شد از تنهایی

چه گردد کز دلم امروز گره بگشایی

ور تو آیی نگردد چاره تنهایی من

که من از خویش روم چون تو ز در بازآیی

قاآنی

~*~*~

دلم یخ می زند گاهی، در این سرمای تنهایی

شبم قندیل می بندد از این یخ های تنهایی

قلم آهسته می راند بر این خط بلند، اما

گمانم یاد می گیرد ز من انشای تنهایی

~*~*~

تا شد آشنا جانم با نوای تنهایی

عالمی دگر دارم در هوای تنهایی

بیگانه به لبخندم دل به کس نمی بندم

اشک دیده ای دارم آشنای تنهایی

~*~*~

وای تنها ببین من را کنار مرز تنهایی

تنم خسته رهم خسته دلم دراوج تنهایی

ز تنها بودنم ای دل خلاصی نیست باور کن

رهایی را نمی بینم زدست دیو تنهایی

~*~*~

هیچ کس ویرانی ام را حس نکرد

وسعت تنهایی ام را حس نکرد

در میان خنده های تلخ من

گریه پنهانی ام را حس نکرد

~*~*~

کم نامه خاموش برایم بفرست

از حرف پرم گوش برایم بفرست

دارم خفه می شوم در این تنهایی

لطفا کمی آغوش برایم بفرست

~*~*~

شب بخیر ای سبب مستی و شیدایی من

شده عشقِ تو یقین، علتِ رسوایی من

آرزویم همه این است ببینم رویت

تا به خاتمه برسد این غمِ تنهایی من

~*~*~

بیا مثل مرغان آشفته هجرت کنیم

افق را به مهمانی پونه دعوت کنیم

بیا مثل پروانه های غریب احتیاج

به مهتاب شب های تنهایی عادت کنیم

⇐ شعر تنهایی ⇒

شعر تنهایی سپید

عشق تو

آموزگار بی رحمی بود

که تنهایی را

به من آموخت!

~*~*~

تلخ است

همه فکر نمایند سرت شلوغ است

و تنها خودت بدانی چقدر تنهایی

~*~*~

این روزها که می گذرد

یک ترانه تلخ

قصه تنهایی های مرا می سراید

سمفونی گوشخراشی است

روزهاست پنبه دگر فایده ندارد

باید باور کنم

تنهایم

~*~*~

و چه لذتی است در تنهایی

باور نداری؟

از خدا بپرس

~*~*~

دست بر شانه هایم میزنی تا تنهایی ام را بتکانی

به چه می اندیشی؟

تکاندن برف از روی شانه آدم برفی؟!

~*~*~

تو باش

نه به این خاطر که

در این دنیای عظیم تنها نباشم

تو باش

تا در دنیای عظیم تنهایی ام

تنهاترین باشی

~*~*~

در این شهر

صدای پای مردمیست که

همچنان که تو را می بوسند

طناب دار تو را می بافند

مردمی که صادقانه

دروغ می گویند

و خالصانه به تو خیانت می نمایند

در این شهر هر چه تنهاتر باشی پیروزتری

~*~*~

بلندترین شاخه درخت

یک واژه را می فهمد

و آن هم تنهاییست

~*~*~

دگر تنها نیستم

مدتی ست با تو

در خودم

زندگی می کنم

~*~*~

در ابعاد این عصر خاموش

من از طعم تصنیف در متن ادراک یک کوچه تنهاترم

بیا تا برایت بگویم چه اندازه تنهایی من عظیم است

و تنهایی من شبیخون حجم تو را پیش بینی نمی کرد

و خاصیت عشق این است

⇐ شعر تنهایی ⇒

ماهی گیر دلش سوخت

این بار دیگر ماهی بود که از تنهایی

قلاب را رها نمی کرد

~*~*~

تنهایی گاهی وقت ها

تقدیر ما نیست

ترجیح ماست

~*~*~

امشب

ساقه معنی را

وزش دوست تکان خواهد داد

بهت پرپر خواهد شد

ته شب یک حشره

قسمت خرم تنهایی را

تجربه خواهد نمود

سهراب سپهری

~*~*~

تنهایی

مثل موریانه ای ست به جانِ درخت

گاهی باید به آتش زد

~*~*~

میان این همه مهمان

چقدر تنهایم

وقتی

در بین این همه کفش

کفش های تو

نیست

~*~*~

تنهایی تو را می شکند

در شاخه های من بپیچ

باد را

غافل گیر کنیم

~*~*~

تنهایم

مثل همان مسجد بین راه

هرکه می آید مسافر است

می شکند:

هم نمازش را

هم دلم را

~*~*~

تنهایی ام را

با کسی قسمت نخواهم کرد

یک بار قسمت کردم

چندین برابر شد

~*~*~

درویش کوچه های تنهایی ام

کاسه گدایی مرا

سکه نگاه تو کافیست

شعر تنهایی فروغ فرخزاد

پشت شیشه برف می بارد

پشت شیشه برف می بارد

در سکوت سینه ام دستی

دانه اندوه می کارد

مو سپید آخر شدی ای برف

تا پایان چنین شدی

در دلم باریدی ….ای افسوس

بر سر گورم نباریدی

چون نهالی سست می لرزد

روحم از سرمای تنهایی

می خزد در ظلمت قلبم

وحشت دنیای تنهایی

دیگرم گرمی نمی بخشی

عشق، ای خورشید یخ بسته

سینه ام صحرای نومیدیست

خسته ام از عشق هم خسته

غنچه شوق تو هم خشکید

شعر ای شیطان افسونکار

عاقبت زین خواب درد آلود

جان من بیدار شد بیدار

کلام آخر

از این که با مجموعه شعر تنهایی همراه ما بودید بسیار سپاسگزاریم. اشعار گویای حس و حال درونی ما هستند. به نظر شما کدامیک از اشعار بالا حس و حال تنهایی را به خوبی بیان می نماید؟ نظرات خود را با ما و سایر همراهان مجله ساعت شیک به اشتراک بگذارید.

منبع: setare.com

به "شعر کوتاه تنهایی؛ شاعرانه ای بااحساس و لطیف" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "شعر کوتاه تنهایی؛ شاعرانه ای بااحساس و لطیف"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید